سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روایـت عشقِ یــار
قالب وبلاگ

امروز آبجی رو بردم پارک

درواقع باهم رفتیم هواخوری

داشتیم قدم میزدیم که یه لحظه جاخوردم،یکی از دوستام و دیدم

موهاشو فرق وسط کرده بود و بافته بود و یه کلاه سرش کرده بود

نمیدونم اون منو دید یانه،ولی من با دیدنش تعجب کردم

یه لحظه فکر کردم ریشه اصلی این مشکل که انقدر بی حجابی برای بعضی ها آسونه چیه

اول تو دلم گفتم مادرا،دوم دوستایی که باهاش در ارتباطن،عقیده اشتباهش،این که فکر نمیکنه داره چیکار میکنه،تقصیر خودِ جامعه هم هست،میدونید چرا؟

اصلا بسیج یا هر سازمان فرهنگی دیگه ای برای دخترای نوجوان و جوان برنامه ای نداره

فقط از دور شعار میده،خودِمادرا هم خیلی از چیز هارو نمیدونن،امروزه یه ضعف توکشور ما همین کار فرهنگیه دیگه

اصلا به این کار اهمیت نمیدن،من یکم فکرشو کردم دیدم اگه معنای واقعی حجاب رو بفهمه حتی پوشیه هم میزنه

من چند وقت پیش یه پاورپوینت حجاب درست کردم،با اینکه کلی از وقتم رو صرف درست کردنش کردم ولی نتیجه داد

چه خوبه آدم وقتش رو برای چیزایی بزاره که مفید و نتیجه دار باشه

بچه ها با دیدنش اشکشون در اومده بود،البته یه چندتاییشون،بعد بعداز چنتد روز دیدم بعضی هاشون چادری شدن

دیگه ساقه دست و چادر و ..... ولی غافل هنوز بعضی از رفتارهاشون باعث میشد از خانم بودنش کم بشه

چند روز بعد مراسم داشتیم برای شهدا که من هم مجری برنامه بودم

موقعیتش پیش اومد و گفتیم که یکی از خانومایی که چادری شده بود بیاد و جایزه بگیره

اون خانوم تشریف اورد و من ازش پرسیدم چی شدکه چادری  شدی؟

جواب نداد هرسوالی کردم جواب نداد،ولی جایزه اش رو گرفت

منم هم گفتم خیلی از دختر خانوم های اینجا چادری شدن ولی باید بیشتر روی باطن و اخلاقشون کار کنن

جایزشونو ان شاءالله خدا میده،برنامه که تموم شد

داشتتم میزفتم که آب بخورم با همون خانوم ،حانیه خانوم روبرو شدم

بعداز کلی بگو بخند گفتم که چرا نگفتی که چرا چادری شدی؟

شاید بعضی از بچه ها با حرف های تو چادری میشدن و به کمال میرسیدن،بعد بازم سکوت کرد و بخند زد

من که حرسم گرفته بود نشستم از اول شروع کردم که چرا ما جادر میزنیم و....

سعی میکردم با حدیث ها و با لحن های نرمی که باهاشون حرف میزدم بهشون این مفهموم رو برسونم که یه چادری باید هم اخلاق و هم باطنش خوب باشه


طول کشید،عید اومد و غافلیت ماهم شروع شد،هرچند که تمام سعیم رو کردم که از حضرت زهرا و آقا و خدا غافل نشم

ولی نمیدونم تا چه حد نتیجه داد.

بعداز عید با یک روز تاخیریکه داشتم اومدم مدرسه،دیدم که چادرهاشونو در اوردن و همون حجاب قبلی رو دارن

یه لحظه دلم میخواست از ته دل داد بزنم که چرا اینا مفهوم حجاب رو درک نمیکنن

جالب بود دقیقا مفهومی رو که من چندین سال براش زحمت کشیدم و میخواستم یه روزه به بچه ها بگم

بعد تا به امروز با چرا و خنده توسنستم یکی رو با حجاب کنم

البته که من هیچ کارم همش حضرت زهرا داره کمک میکنه

دعا کنید بتونم معنا و مفهوم حجاب رو به آشنایان و اطرافان بگم


التماس دعا


[ شنبه 94/1/22 ] [ 8:40 عصر ] [ سـربـازی از یـاران مــادر... ] [ نظر ]


[ پنج شنبه 94/1/20 ] [ 8:55 عصر ] [ سـربـازی از یـاران مــادر... ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم این وبلاگ متعلق به بنده و سربازیست کوچک... میخواهم بنویسم،میخواهم حرف های ناگفته یی را که آزارم میدهد بنویسم،میخواهم از درد دینی که دارم بنویسم،میخواهم بنویسم تا شاید لیاقت و توفیق شهادت نصیب ماهم بشود،آقاجان در این راه یاریمان کن....
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 13367


مقتدر مظلوم :: نوای وبلاگ

کد موزیک آنلاین برای وبگاه